رژ گونه

_خانوما "رژ گونه" دارم. این قیمتی که من می دم هیچ جا پیدا نمی کنین!
نگاهش می کنن مسافرا فقط. یه سوژه ی ساده اومده جلوی چشماشون
_کسی نخواست؟
..... سکوت....
_اصن ایننننقد آرایش نکنین که شوهراتون برن خانومای دیگه رو نگاه کنن!
یه مسافر چادر چاقچونی: خب مام می ریم مردای دیگه رو نیگا می کنیم! (اصن به قیافش نمی خورد)
_نمی شه که! اونا می تونن چند تا بگیرن! مام می تونیم؟
یکی دیگه: نه خانوم جون، دختران که هفته ای چند تا چند تا عوض می کنن. زنا از اول تا اخر باید دلشون به همون یه دونه خوش باشه...
نواب... ایستگاه بعد آزادی...
فروشنده لبخندی زد و پیاده شد! چرا کسی نگرفت ازش؟ دلم ازتمام آشپزخونه هایی که زنی توش با هفت قلم آرایش پای ماهیتابه منتظر شنیدن صدای در وایساده، گرفت!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر